بعنوان مدیر رسانه تیم، سعی کردهام در همین تحلیل کوتاه به آنچه بر تنها نماینده لیگ برتر خراسان رضوی گذشته است، اشاره کنم و اطلاعات و آمار مختصری داشته باشم.
چهار هفتهای هست که دوبار از سبزوار خارج شدهایم و دوبار نقش میزبان را ایفا کردهایم برای لیگی که 11 تیم جواز حضور در آن را دارند.
سالن هنوز به هیأت هندبال واگذار نشده بود، حمایت از تیم در حداقلترین شرایط ممکن در تاریخ پرافتخار هندبال سبزوار رسیده بود. یعنی هیچ کس نمیدانست چطور با این موضوع کنار بیاید.
دوستان اهل رسانهی سبزواری بیشتر از کمک به تیم، بدنیال حواشی بودند و بجای گرفتن دست، تلاش و تمرکزی روی برهم زدن تمرکز داشتند که اسناد آن موجود است و صحبت بزرگترهای هندبال سبزوار در پیش گرفتن «سکوت» بود! حتی تصویر برداری و پخش زنده هم به همین خاطر به مشکل برخورد تا تیم نیروی زمینی در عین نداری، 30 میلیون تومان از سوی کمیته انضباطی فدراسیون جریمه شود.
تنها یکی دو روز مانده به بازی توانستیم 4 بنر در سطح شهر بگیریم، در حالی که تعداد زیادی بنر در سطح شهر تقدیر و تشکر از مسئولان بود که به گفته آنان، لیگ برتر را هدیه مردم شهرمان کرده بودند و جالب اینکه هیچ کسی به گردن نگرفت این بنرها را چه کسی تهیه و نصب کرده است!
غیر از اشکان زر که پیراهن و لباس تیم را متقبل شد، آقای دارینی که پذیرایی تمرینات تیم را عهده دار شده بود و آقای جوان که هزینه اتوبوس در اعزام تیم به اراک و تستهای پزشکی بازیکنان در فدراسیون پزشکی ورزشی کشور متقبل شده بود، هتل جهانگردی با مدیریت دکتر پاکسرشت که اسکان سرمربی محترم و ناظران داوران را به سبزوار پذیرفته بود، کس دیگری به این تیم تاکنون حمایت خاصی نکرده است.
سپاهان، سایپا و استقلال، سه تیمی بودند که در هفتههای نخست باید به مصاف آنها می رفتیم، اما سرمربی تیم گفته بود: این اتفاق خوبی است و باید منطقی فکر کنیم، تیم با میانگین سنی 21 سال در هندبال هیچ بختی برای قهرمانی ندارد و امسال باید تمرکز ما روی حفظ و باقی ماندن در لیگ باشد.
لیگ با برتری شگفتانگیز در نخستین دیدار نیروی زمینی در برابر هپکو نماینده استان مرکزی در اراک برای ما رقم خورد. در آنجا که فهمیدیم با دست خالی هم میشود چراغ هندبال را برای سبزوار روشن نگه داشت.
در این بازی بچهها و کادر فنی، تمام تلاش و تمرکز خودشان را بر روی برد گذاشته بودند.
هفته دوم در سبزوار میزبان سپاهان اصفهان بودیم. بازی بسیار سختی که میدانستیم تیم جوان و متحول شده سبزوار که تنها یکی دو روز به آغاز لیگ مانده تشکیل شده است، نمیتواند با برد از میدان خارج شود اما حواشی این بازی آنقدر برای ما سخت بود که حالا میتوانیم راجع به آنها حرف بزنیم.
دعوت تیم ملی نوجوانان از 4 بازیکن موثر سبزوار به اردوی این تیم، دست کیوان صادقی مربی با دانش هندبال ایران را خالی کرد.
اما هفته سوم، دیگر مدعی لیگ برتر به سبزوار آمد! از سویی چهار بازیکن هنوز در اردوی تیم ملی نوجوان بودند که خبر آوردند احمد قنبری دروازه بان شماره یک ما بخاطر مصدومیت، لیگ را از دست داده است!
این بار باز هم بدون هیچ تبلیغ وسیعی، جمعیت مشتاق هندبال در سالن حضور یافتند و دیدند تفاوت زیادی بین امکانات مناسب و فقر چقدر زیاد است. نتیجه هم مشابه رقم خورد.
ایرادات فنی باز هم اجازه نداد بازی از آنتن پخش شود! اگرچه صداوسیمای خراسان رضوی نیز مطالبهی وجهی برای پوشش زنده داد که برای یک بازی به اندازه دستمزد یک بازیکن برای طول فصل بود.
روایت تلخ از سفر به کازرون در هفته چهارم
بازی با سایپا که تمام شد، عزا گرفته بودیم چطور باید تیم را 1700 کیلومتر آنطرفتر به شهرستان کازرون اعزام کنیم. شرایط بغرنجتر از آن بود که بشود وصف کرد. اما باز در آخرین لحظات بارقههایی از امیدواری جوانه زد و تیم با پرواز از مشهد به شیراز رفت و بگذریم که چقدر این جوانها و کادر فنی با معرفت بودند و کمبودها را تحمل کردند. سرپرست تیم بخاطر کاستن هزینهها از سفر و همراهی تیم منصرف شد و مدیر رسانهای همچون سفر به اراک با وسیله شخصی به کازرون رفت.
در حین بازی جمعیت زیادی که اغلب آنان سربازا بودند و یا به هر شکلی به سالن هندبال کازرون آورده بودند، برای مدتی چالش و حواشی زیادی به وجود آوردند و سکوت مسئولان کازرونی در اهانت به مهد هندبال ایران و سبزوار تعجب برانگیز بود!! موضوعی که صدا مرا درآورد و پس از بازی مدتی با مدیر تیم و مسئولان ورزشی کازرون به بحث و ابراز تأسف انجامید و اعلام کردم خیلی کار دارد سطح دید، منطق و درمجموع دیدگاه تماشاگران شما به سبزوار برسد! کاش کمی به مسایل فرهنگی نیز توجه کنید، باور کنید پول به دیار شما شخصیت نمیدهد و نخواهد داد. اگرچه عذرخواهی کردند اما گفتم: این بازی پخش زنده داشت!
اما آنچیزی که بیش از هرچیزی این روزها در محافل ورزشی بخصوص در گلایه بانوان مطرح است چرا باید در تمامی شهرها خانمها اجازه دیدن بازیها را داشته باشند اما در سبزوار این یک بدعت تلخ.... و بغضی در گلو مانده است.
انتهای پیام/د