پس از آنکه سیاست های دولت همپای اهداف کلان و راهبردی نظام مبنی بر تمرکز بر صادرات غیراتکایی به نفت شد، ناگهان چرخش بسیار عمیقی در اقتصاد دنیا به وجود آمد که ناشی از همان سیاست های اهرم فشار تحت هر شرایط و قیمتی جهت به زانو درآوردن پایداری ملت ایران شد.
ناگفته پیداست که تمام تحرکات سیاست خارجی و اقتصاد غرب، به شکلی دیوانه وار و البته خارج از کنترل شد، به گونه ای که جذابیت های موجود در وضعیت اوپک و بازار انرژی دنیا تحت تأثیر این چرخش ناگهانی قرار گرفت. از یک سو شیوع ویروس کووید۱۹ و کرونا، از طرف دیگر رها کردن بازی های نفتی عربستان و روسیه، تمرکز غرب را برهم زد تا آشفتگی بسیار شدیدی در قیمت زیر صفر هر بشکه نفت برنت و تگزاس را شاهد باشیم.
تحلیل گران سیاسی نیز این آشفتگی موجود را جملگی و متفق القول به کرونا ربط دادند تا ذهنیت نادرستی نزد افکار عمومی جهان به وجود آید و البته تا امروز این بازی رسانه ای و شکل دهی به افکار جهانیان موفق نیز بوده است و شاهدیم در فضاهای مجازی که حالا تلوزیون را از مدار رسانه ای و مرجعیت خبری داخل کشور کنار زده است، خوراک متناسب خبری از این طریق کل کشور را در بر می گیرد.
یک روز تب جوجه های یک روزه، یک روز بازار مسکن و روز دیگر خودرو و قیمت سکه و مشخص نیست روزهای بعد پس از دلار، چه سرنوشتی بر سر بازی های عذاب آور و ملتهب افکار عمومی کشورمان خواهد آمد.
با این همه باور داریم که مسیرمان صحیح است و می توانیم با رفتار خودخواهانه رییس جمهوری ایالت متحده که حتی نتوانست چین و روسیه را همچون گذشته برای خود نگه دارد، از قرصت به وجود آمده بهره گیری متناسبی با شرایط بگیریم.
در ابتدا به موضوع بورس اشاره کردم که بالا و پایین آمدن شاخص ها معلول بسیاری از هیجانات زودگذر و یا دیرپایی است که در اقتصاد کشور به وجود آمده است و اگر چرخش صداها و نواهای رسانه های فارسی زبان را که مردم را می خواهند از ورود به بورس تحت هر شرایطی دلسرد کنند، حاکی از آن است که تصمیمات درستی تا پیش از این برای پرت کردن حواس غرب و در رأس آنان امریکا گرفته شده است.
تصمیماتی که چنانچه مدیریت فعلی کشور بتواند طبق آنچه که رییس قوه قضائیه در دیدار چند روز پیش گفته بود، محقق و همدل گردد، تحمل شرایط بسیار سخت فعلی از سوی مردم باز هم ناکامی های دیگری در حوزه سیاست خارجی و اهرم های فشار بر جمهوری اسلامی ایران، به وجود خواهد آورد.
چرا که یکسر فعالیت های رسانه ها نیز آگاهی بخشی است و اگر حتی صاحبان قدرت رسانه در جهان تصمیم بگیرند مشی خود را به ناگاه تغییر دهند، بازتاب بسیار منفی برای ایشان به دنبال خواهد داشت و البته از نظر دور نداشته باشیم که هم اکنون نیز افکار عمومی در جهان دیگر متوجه پوشالی بودن سیاست های غرب شده است. اما به هرحال باید اذعان داشت که ثروت همچنان در اختیار آنان هست و اگر بخواهیم پس از این در این بازی (انصافا) نابرابر همچنان قرار داشته باشیم، می باید با تدارک و تغذیه ای جدی تر صف بندی های خود را ادامه دهیم.
این امر نیز اجتناب ناپذیر خواهد بود که به هرحال ساده انگارانه خواهد بود اگر قرار باشد همچنان قدرت بسیار زیاد غرب را در سازمان دهی های آتی خودش نادیده انگاریم. به هرحال دست کم گرفتن و خودنمایی در هر زمینه ای ضربات جبران ناپذیری بر تن و روح این مردم وارد خواهد کرد.
در این میان کاش تحلیلگران و صاحبان رسانه و اجازه بدهید از اصطلاح لاکچری در خبر نیز استفاده کنم و بگویم رسانه های لاکچری در حوزه اقتصاد مراقب ارسال اخبار و تحلیل های خود باشند، چرا که ذهنیت مخاطب را باید ارزش قائل شد و از ورود به هر موضوعی که بار روانی جامعه را بر هم می زند، جدا پرهیز گردد.
نمونه فراوان است و قطعا دوستان در حوزه بورس می توانند تشخیص بدهند که چه اخباری می تواند بحران زا باشد و چه خبرهایی می تواند به تلطیف آشتی مردم با بازار مالی را منجر شود. به همین خاطر تأکید می کنم: مدتی بورس را حمایت کنید! در همین حد!