هر روز ساعت ۷ صبح از خواب بیدار میشویم و برای اینکه خانواده را بیدار نکنیم، بی سروصدا شروع می کنیم به درس خواندن.
می گویند درختخواب هایمان لم داده ایم و نمیفهمیم سختی درس خواندن چیست.
پُر بی راه هم نمیگویند؛ آنها مدرسه رفتند و کسی مجبورشان میکرد درس بخوانند، کسی بالای سرشان ایستاد جزوههایشان را کامل کنند، کسی در چشم هایشان نگاه کرد و درس داد!
اما ما چطور؟
پانزده روز زودتر از موعد درسهایمان شروع شد و معلمهای عزیزمان گمان میکنند در خانه ماندن از ما ابرقدرتی تاریخی می سازد که باید همه کار انجام دهیم.
چندین ویدیوی چند ساعته داریم که هنوز که هنوز است وقتِ نگاه کردنشان را نداریم.
می گویند کارمان راحت شده است، امتحان هایمان را کتاب باز می دهیم ودلمان خوش است که درس می خوانیم.
برای کسی مهم نیست ۵ یا ۶ بعد از ظهر، زمان مدرسه و امتحان دادن نیست و کسی توجه نمی کند ساعتهای بعد مدرسهمان برای خودمان است نه تکلیف فرستادن!
میگویند دانش آموزهای واقعی را در این روزها فقط میتوان شناخت، ولی دلتان را صابون نزنید.
ما خیلی کارها کردیم که خوب شویم ولی گویا ملاکهای دانش آموز خوب بودن در تدریس فضای مجازی خیلی تغییر کرده است.
باشد به هر حال که ما خوبیم و سختی نمیدانیم چیست.
مشکلی ندارد از قدیم گفتن تا پا در کفش کسی نکنی نمیفهمی چگونه حال است؟ و شما با کفشهای ما راه نرفتید که بدانید چه حالی داریم!
شما ترس حضوری شدن امتحانهایتان را نداشته اید که نکند آنقدر بلد نباشیم که برگه سفید و خطخطی تحویل بدهیم. بچههای دیگر با مدرسه رفتن به زور از پسِ کنکور برآمدند پس ما چه می شویم؟
آیندهی ما چه میشود؟
اما مشکلی نیست چون ما باز هم خوبیم.
با درسهای تلمبار شده که از هر روشی برنامهریزی میکنیم باز هم نمیتوان انجامشان داد.
با خلق و خوی هر روز عوض شده معلم ها که هر روز به طریقی میخواهند ما را به چالش هر چه سخت تر بکشند و تکالیفی که تا ۱۲ شب به زور تمام می شوند.
با پیویهای بسته و ممنوعی که حق سوال پرسیدن از ما را میگیرند، با پدر و مادرهایی که انتظاراتشان را از ما چند برابر کردند.
ما با درسهای نداده شده و امتحان های گرفته شده، باز هم خوبیم.
ما با تمام مشکلات ریز و درشت که گفتنش مثل آب خوردن است هم خوبیم.
فقط میخواهم چیزهایی را یادآوری کنم: در رخت خواب درس خواندن اصلا چیزِ لذت بخشی نیست.
درس نخواندن، جزوه ننوشتن، کتاب باز کردن حین امتحان که خدا خدا می کنیم بالاخره یادش بگیریم هیچ چیزِ لذت بخشی نیست و ما باز هم این روزها خوبیم ولی نه آنطور که شما فکر می کنید!
پ.ن: دلنوشته ی یک دانش آموز پایه نهم