به او میگویند آنقدر گرسنه میمانی تا همین را بخوری؛ شیر چند روز بعد از شدت گرسنگی سوسیس میخورد...
چند روز بعد بهجای سوسیس، استخوان جلویش میندازند؛ شیر میگوید: من به سوسیس عادت کردهام این دیگر چیست؟!
به او میگویند: آنقدر گرسنه میمانی تا استخوان را بخوری
شیر چند روز بعد از شدت گرسنگی، استخوان را میخورد
بعد از مدتی، بهجای استخوان یونجه برایش میگذارند...
شیر میگوید: بیانصافها من الاغی را که یونجه میخورد درسته قورت میدهم این را دیگر نمیخورم...
به او میگویند آنقدر گرسنگی میکشی تا یونجه را هم بخوری.
شیر یک مدتی مقاومت میکند ولی بالاخره یونجه را هم میخورد.
بعد از مدتی هیچی به شیر نمیدهند شیر داد میزند: من به یونجه عادت کردهام، این را دیگر چرا نمیدهید که بخورم؟!
به او میگویند یونجهی مفت نداریم... باید صدای الاغ دربیاوری تا به تو یونجه دهیم!